بیش از حد صحبت کردن

بیش از حد صحبت کردن ممکن است در لحظه حس خوبی به ما بدهد، اما میتواند عواقب ناخوشایندی به همراه داشته باشد. پس چرا همچنان به این کار ادامه میدهیم؟
صحبت کردن اجباری در مقابل صحبت کردن عمدی
بله، همه ما ممکن است در مواقعی که عصبانی یا ناراحت هستیم، به عمد بیش از حد صحبت کنیم و بخواهیم دیگران در کنار ما باشند. کافیست نگاهی به حسابهای رسانههای اجتماعی بیندازید تا ببینید چگونه از این رفتار به عنوان ابزاری حسابشده برای جلب توجه استفاده میشود. اما نادیده گرفتن «سندرم بیش از حد صحبت کردن» به سادگی به عنوان نوعی خودخواهی معمولاً نادرست است. این رفتار میتواند به عنوان یک پرده دود برای مشکلات روانی جدی، از جمله اختلال اضطرابی و اختلال شخصیت مرزی، عمل کند.
اولین نشانه این است که آیا میتوانید بر صحبتهای خود کنترل داشته باشید یا خیر. اگر به طور اجباری بیش از حد صحبت میکنید و بعد از آن احساس شرم میکنید، وقت آن است که به این موضوع با جدیت بیشتری نگاه کنید.
چه چیزی باعث بیش از حد صحبت کردن شما میشود؟
پس چرا نمیتوانید از گفتن همه جزئیات دست بردارید؟
بیش از حد صحبت کردن و اضطراب
آیا وقتی عصبی هستید به طور ناگهانی شروع به صحبت میکنید تا به نظر نرمال بیایید؟ اما هر چه بیشتر صحبت کنید، اضطراب شما بیشتر میشود و نمیتوانید از صحبت کردن دست بردارید؟ اضطراب اجتماعی میتواند منجر به وضعیتی شود که تحقیقات آن را «کاهش کنترل خود» مینامند. هر چه بیشتر مضطرب باشیم، کنترل کمتری بر رفتارهای ناگهانی داریم. همچنین، اضطراب اجتماعی میتواند به این معنا باشد که احساس میکنید «باید» چیزهایی را به اشتراک بگذارید تا در جمع جا بیفتید. اما این کار شما را ناراحت میکند و سعی میکنید با صحبت کردن از آن خارج شوید، که در نهایت فقط اوضاع را بدتر میکند.
وقتی که بیش از حد صحبت میکنید تا از صمیمیت فرار کنید .
یک تصور رایج این است که ما بیش از حد صحبت میکنیم تا دیگران را وادار کنیم که ما را دوست داشته باشند. اما صحبت کردن مداوم میتواند به عنوان راهی برای دور کردن دیگران نیز عمل کند. آیا صحبتهای شما به نوعی «شخصیت» خاصی میدهند؟ آیا گاهی احساس میکنید که از دور به خودتان نگاه میکنید؟ آیا متوجه میشوید که برخی جزئیات را زیباتر از آنچه که هستند بیان میکنید و برخی دیگر را پنهان میکنید؟
آیا در کنار افرادی که واقعاً آنها را دوست ندارید، بیشتر صحبت میکنید؟ اگر پاسخ مثبت است، به احتمال زیاد از بیش از حد صحبت کردن به عنوان ابزاری برای ایجاد دیواری بین خود واقعیتان و دیگران استفاده میکنید. این یک شکل پیچیده از فرار از صمیمیت است که میتواند مانع از برقراری ارتباطات واقعی و عمیق با دیگران شود.
تنهایی
آیا به خود میگویید که حالتان خوب است؟ شاید فکر کنید که تنها نیستید و از بودن با خودتان لذت میبرید، حتی اگر دیگر با خانوادهتان صحبت نکنید و به تنهایی زندگی کنید. اما وقتی به یک رویداد اجتماعی میروید، ناگهان شروع به صحبت میکنید و یک گفتگوی طولانی و بیپایان را آغاز میکنید.
تنهایی میتواند ما را از برقراری ارتباط با دیگران بازدارد، در حالی که مغز ما به خوبی میداند که ارتباطات برای بقا و سلامت روحیمان ضروری است. نیاز به ارتباط میتواند بر مهارتهای اجتماعیمان تأثیر بگذارد و گاهی ما را به رفتارهایی سوق دهد که طبیعی نیستند.
اعتماد به نفس پایین و صحبت کردن بیش از حد
آیا متوجه شدهاید که هر چه بیشتر کسی را دوست داشته باشید و بخواهید او هم شما را دوست داشته باشد، بیشتر صحبت میکنید؟ این رفتار ممکن است یک روش ناخودآگاه برای اثبات ارزش خودتان باشد و به نوعی تلاش کنید تا اعتماد به نفس پایینتان را پنهان کنید. در واقع، این صحبتهای زیاد میتواند نشانهای از نیاز به تأیید و پذیرش از سوی دیگران باشد.
اعتیاد به شدت
آیا به سرعت عاشق میشوید و دوستانی فوری میسازید که آنها را «همروح» مینامید؟ آیا این شامل به اشتراک گذاشتن سریع تمام جزئیات و افکار صمیمیتان از طریق ساعتها صحبت کردن است که آن را «پیوند» میدانید؟ اما آیا این روابط به سرعت به پایان میرسند یا زمانی که واقعاً با این افراد مواجه میشوید، آنها را کنار میگذارید؟
بله، روابط نیاز به صمیمیت و باز بودن دارند و پیوند واقعی میتواند شامل گفتن رازهای عمیق ما باشد. اما صحبت کردن یک چیز است و صحبت کردن شتابزده، جایی که شما کل داستان زندگیتان را در چند روز به اشتراک میگذارید و از آن برای فرار از دنیا و جذب دیگران استفاده میکنید، کاملاً چیز دیگری است.
بیش از حد صحبت کردن و ذهنیت قربانی
آیا مدام همان داستانها را برای هر کسی که گوش میدهد، تکرار میکنید؟ درباره سختیهای زندگیتان و آسیبهایی که از دیگران دیدهاید؟ آیا جزئیات این داستانها با گذشت زمان تغییر کرده، اما شما هنوز خود را متقاعد کردهاید که این توصیفها عادلانه از تمام رنجهایی هستند که متحمل شدهاید؟
ذهنیت قربانی به این معناست که شما با ایجاد احساس تأسف در دیگران، حس قدرت و اختیار خود را به دست میآورید. این به این معنا نیست که شما تجربههای بدی نداشتهاید. بسیاری از افرادی که در این ذهنیت گرفتار شدهاند، واقعاً آسیبهایی را در دوران کودکی تجربه کردهاند. اما این بدان معناست که شما باید با واقعیت روبرو شوید که اکنون بزرگسال هستید و با اراده آزاد، مسئولیت بهبودی خود را بر عهده بگیرید.
چگونه میتوانم از بیش از حد صحبت کردن جلوگیری کنم؟
برای جلوگیری از بیش از حد صحبت کردن، نخستین قدم شناسایی نیت واقعی و ریشههای این رفتار است. نوشتن در یک دفترچه میتواند به شما کمک کند تا احساسات و افکار خود را بهتر درک کنید. همچنین، تمرین ذهنآگاهی به شما این امکان را میدهد که به آنچه واقعاً فکر میکنید و احساس میکنید، توجه کنید. اگر مشکل شما به اعتماد به نفس پایین یا نیاز به جلب توجه برمیگردد، مطالعه کتابها و شرکت در دورههای خودیاری میتواند به شما کمک کند تا روشهای سالمتری برای احساس خوب درباره خود پیدا کنید. اما اگر صحبتهای شما مسائل عمیقتری را پنهان میکند، جستجوی حمایت از دیگران بسیار مهم است. میتوانید با انجمنها، گروههای حمایتی آنلاین یا حضوری ارتباط برقرار کنید. به ویژه در مواردی مانند اضطراب شدید، اختلال شخصیت مرزی و آسیبهای دوران کودکی، همکاری با یک مشاور یا درمانگر میتواند به شما در ایجاد تغییرات واقعی و مؤثر کمک کند.
چرا نمیتوانم از صحبت کردن دست بکشم؟